دوازده از بيست! | بازنشر یک گفتگو، پس از ۱۰ سال

دو روز دیگه (۲۷ اردیبهشت) روز جهانی ارتباطات و روابط عمومیه؛ آخرین باری که در مقام یک فعال روابط‌عمومی مشغول به فعالیت بودم برمی‌گرده به سه و نیم سال پیش؛ در گروه صنعتی گیتی‌پسند.

هرچند از آن مقطع به بعد بیشتر تمرکزم رو روی تحقیقات بازار و مباحث مرتبط با آن گذاشتم اما همواره موضوع روابط‌عمومی و کیفیت خروجی اون در بخش های دولتی و خصوصی، از جمله دغدغه‌های شخصیم بوده.

چند روزی درگیر نوشتن یک یادداشت بودم به مناسبت این روز تا در سایت منتشر کنم اما به ناگاه صبح امروز و کاملا اتفاقی، وقتی داشتم آرشیوم را مرتب می‌کردم، به مصاحبه ای رسیدم مربوط به ده سال قبل… .

زمانیکه دانشجوی مقطع کارشناسی ناپیوسته روابط عمومی در مرکز فرهنگ و هنر اصفهان بودم؛ گفتگویی درباره رشته روابط عمومی با مدیرگروهمون، آقای دکتر وحید قاسمی انجام دادم که در مجله افرا (ارکان انجمن فرهنگی روابط‌عمومی أصفهان) همان سال، منتشر شد.

تصمیمم رو عوض کردم؛ گفتگو رو برای بازنشر در سایت آماده کردم و الان پیش روی شماست؛ احتمال میدم برایتون جالب باشه.

برای من که، هر سطر از مصاحبه، خاطره‌ها زنده کرد و منو برد به سالهایی سرشارِ از فرصتها و تهدیدها؛ یاد همه دوستان خوب و اساتید زحمتکش بخیر… .

بگذریم…

 روز ارتباطات و روابط عمومی رو به همه فعالان این عرصه، به ویژه دوستان خوبم و نیز همکلاسی‌های سالهای نه چندان دور، تبریک و شادباش عرض می‌کنم.

رفقای قدیم، اگر آمدند و خواندند، در پایین، چند خطی هم به یادگار بنویسند لطفا.

 

با سیدمحمدعلوی؛ محقق بازار همراه شوید:

مقدمه ابتدای گفتگو:

(اردیبهشت ۱۳۸۷) وقتی قرار شد مطلبی به مناسبت روز ارتباطات و روابط عمومی را برای مجله افرا آماده کنم، سوژه های مختلفی به ذهنم رسید تا اینکه به خودِ روابط عمومی رسیدم، اما نه به تعریف، شرح وظایف و کارکردهای آن بلکه به رشته تحصیلی روابط عمومی؛ به نزدیکترین مرکز دانشگاهی که این رشته در آن تدریس می‌شود رفتم: مرکز علمی کاربردی فرهنگ و هنر اصفهان؛ اینجا هم در مقطع کاردانی و هم کارشناسی، دانشجو می‌پذیرد.

از سال ۷۸ – ۷۹ که این مرکز افتتاح شده، تاکنون اتفاق های زیادی برای این رشته و دانشجویانی که به طور همزمان در ادارات و سازمان های مختلف نیز شاغل هستند، به اضافه تعداد دیگری که فقط اشتغال به تحصیل دارند، به وقوع پیوسته.

برای آنکه از این اتفاقها با خبر شوم با دکتر وحید قاسمی، مدیر گروه روابط عمومی این مرکز آموزشی که همزمان استاد گروه علوم اجتماعی دانشگاه اصفهان و پژوهشگر مسایل اجتماعی نیز می‌باشد، به گفتگو نشستم؛ با جدیت همراه با لبخندی که فقط در طول تحصیلم، از او سراغ دارم به سوالاتم پاسخ داد.

آنچه می خوانید، حاصل کنش شاگردی است با استادش؛ امید که همکلاسی هایم، این مصاحبه را به حساب مصالحه با استاد نگذارند!

 

مشروح گفتگو:

گویا ده سالی هست که از راه اندازی رشته روابط عمومی در مرکز آموزش عالی، علمی کاربردی فرهنگ و هنر اصفهان می گذرد، شما به عنوان مدیر این گروه آموزشی، این ده سال را چگونه ارزیابی می کنید؟

بر اساس معیار های مختلف می توان نتایج متفاوتی را بدست آورد، اگر معیار را بر اساس اعضای هیات علمی این مرکز بگذاریم، بدون تردید می توان گفت که، هر چه جلوتر آمده ایم، وضعیت بهبود پیدا کرده، چرا که دانشگاه سعی کرده، استادان و مدرسان خوب را شناسایی و با کسب رضایت آنها به هر شکل ممکن، تلاش کرده تا آنها برای تدریس به این مرکز بیایند؛

علاوه بر این، هر چقدر هم که زمان گذشته، این فرصت به وجود آمده تا هر یک از استادان یا مدرسان بر روی یک یا دو درس خاص ثابت شوند، این موجب شده تا در حال حاضر استادان و مدرسانی را داشته باشیم که هر کدام حداقل در آن یکی دو درس، نزدیک به پنج سال سابقه پیدا کنند.

یکی دیگر از ملاکها، اینکه، در سال های اول راه اندازی این رشته، انتقاد از اعضای هیات علمی مرکز، بیشتر از این یکی دو سال اخیر بود، این موضوع را نتایج به دست آمده از نظرسنجی های رسمی و غیر رسمی نشان می دهد، همانند ارزیابی های پایان ترم دانشجویان یا صحبت های دانشجویان به صورت گذرا.

اما اگر معیار را دانشجویان این مرکز قرار دهم، متاسفانه باید بگویم که، به خصوص در دوره های پودمانی، این مرکز، کیفیت از متوسط هم، افت داشته، درست است که هنوز در کلاس های دوره پودمانی دانشجویان خوب هم پیدا می شوند، ولی متوسط پودمانی ها نسبت به ده سال گذشته افت کرده، اما در عوض دانشجویانی که از طریق آزمون، به دانشگاه وارد شده اند، یعنی دانشجوی ترمی هستند، تفاوت معناداری نداشته اند یعنی آن موقع خوب بودند، حالا هم خوب هستند.

نسبت به ده سال گذشته، رشته روابط عمومی تا چه اندازه شخصیت مستقل پیدا کرده؟، با توجه به اینکه زیر مجموعه گروه آموزشی علوم ارتباطات هم است…

فرایند تغییر را مثبت ارزیابی می کنم، علت اصلی این هست که عمده دانشجویانی که از ابتدای راه اندازی این رشته به مرکز فرهنگ و هنر آمده اند، عمدتا، در روابط عمومی ها مشغول بوده اند، و خب، با صحبت هایی که با آنها داشتم، بسیار شنیده ام که وقتی پس از تحصیل، به اصطلاح، به محل کار خود بازگشتند، توانسته اند با استفاده از آگاهی های آموخته شده، سطح کیفی روابط عمومی سازمان خود را بهبود ببخشند.

باید عرض کنم که هم اکنون، رشته روابط عمومی، هر چند که هنوز در بین مردم همچنین بخش خصوصی عمومیت پیدا نکرده اما در بین سازمانهای دولتی، (با توجه به تعداد زیاد دانش آموختگان در این رشته که اغلب شاغل در روابط عمومی ها هم هستند،) بدون تردید می توانم بگویم که رشته روابط عمومی، شخصیتی خاص به خود گرفته است.

دانشجویان شاغل چیزی در حدود شصت درصد جمعیت این دانشگاه را در برمی‌گیرند.

یکی از رسالت های دانشگاه های جامع علمی کاربردی، آشتی دادن تجربه کسب شده در یک فعالیت با مفاهیم علمی آنست، به نظر شما این رسالت در رشته روابط عمومی، تا چه اندازه موفق بوده؟

به نظر، یک موفقیت، نسبی است. ببینید، دانشجویانی که شاغل هستند و چیزی در حدود شصت درصد جمعیت این دانشگاه را، ویژه در رشته روابط عمومی در بر می گیرند، به دو گروه تقسیم می شوند،

یک گروه، دانشجویانی که آمده اند تا برای ترفیع شغلی یا افزایش حقوق، مدرک بگیرند، البته اگر در بین این دسته، عده‌ای هم علاقمند به تحصیل باشند، از فرط خستگی ناشی از زیاد کار کردن و یا همان مشغله کاری، فرصت چندانی برای بهره گیری از مباحث کلاس را ندارند، چرا که استفاده واقعی زمانی به وقوع می پیوندد که فرد در طول روز هم مطالعه داشته باشد.

به عبارت دیگر صرفا حضور در کلاس، خیلی موثر و مفید نیست و متاسفانه من دو سوم افراد شاغل را در این گروه قرار می دهم، افراد شاغلی که مستقیم یا غیر مستقیم با روابط عمومی ها در ارتباط هستند؛

اما یک سوم باقیمانده؛ اینها افراد شاغلی هستند که در روابط عمومی ها کار می کنند، ولی از طرف دیگر، اهمیت خیلی بالایی هم برای درس خواندن قائل هستند یا اینکه زمان هم با آنها همراهی می کند، این افراد بیشتر مجردها هستند، که بسیار هم فعالند، معدل های خیلی خوبی دارند، بین ۱۹ تا ۲۰، بماند که این معدل بالا هم به راحتی بدست نمی آید یعنی اینکه دانشجو در طول ترم هم کار کرده است… .

رقابتی هم اگر باشد بین یک سوم باقیمانده است؟

دقیقا همین طوره، و به خاطر همین هم، امید من بیشتر به یک سوم باقیمانده است یعنی دانشجویان شاغل در روابط عمومی که از اتفاق، درس‌شان هم خوب است. فی الواقع این گروه هستند که موجب ارتقای روابط عمومی در سازمانها می شود.

شاید معدل ۱۹ تا ۲۰ در این مرکز، رقمی معادل ۱۶ تا ۱۷ دانشگاه اصفهان بشود

بارها شنیده شده که، استادان و مدرسان در این نوع کلاس ها، اصطلاحا سخت نمی گیرند، یعنی آن حساسیتی که در دانشگاه های دیگر وجود دارد، اینجا پیدا نمی شود، پس چگونه می توان قبول کرد که معدل ۱۹ یا ۲۰ این دانشجویان، واقعا به همان اندازه ارزش دارد که در مثلا دانشگاه اصفهان؟

بله، من هم قبول دارم که اگر در سطح دانشجویان دانشگاه های دیگر مثلا دولتی ها یا حتی آزاد، نمرات را استاندارد کنیم و یا حتی آزمون های مشترک استاندارد، برگزار کنیم، شاید ۱۹ تا ۲۰ اینجا، رقمی معادل ۱۶ تا ۱۷ دانشگاه اصفهان بشود، اما در هر حال، به نظر من، برای بچه هایی که با این شرایط سخت درس می خوانند، همین معدل هم خوب هست.

یک سوم از دانشجویان، واقعا کار پژوهشی می کنند و یا تکالیف را آن طور که باید انجام شود، کار می‌کنند

در کنار مطالعه دروس و کسب نمره مطلوب، پژوهش هم نقش دارد، در رشته روابط عمومی، چقدر پژوهش های گروهی، به ویژه آنهایی که کار در کلاس به حساب می آید، واقعا معنای پژوهش می‌گیرد؟ با این پیش فرض که دانشجو فرصت زیادی ندارد و در عین حال بستری هم مثل اینترنت در دسترس اوست…

اگر که این را بخواهم به صورت کمی ببینم یعنی بر اساس تجربیات شخصی ام در کلاس، حتی کلاس هایی که خیلی سخت می گیرم، باید بگویم که از یک کلاس سی تا سی و پنج نفره، چیزی در حدود پنج نفر از آن ها واقعا کار پژوهشی می کنند و یا تکالیف را آن طور که باید انجام شود، کار می کنند؛

بقیه بچه ها نه، عمدتا کار را رفع تکلیف انجام می دهند، یعنی تا اندازه ای که بتوانند درسشان را پاس کنند. فکر می کنم، با توجه به شرایط حال اجتماعی و با نیم نگاهی به دانشگاه های دیگر، این پنج نفر تعداد کمی نیستند.

بگذارید چیزی فراتر از این بگویم، متاسفانه تحصیل دانشجویانی که در دهه شصت شمسی درس می خوانند، به مراتب، خیلی جدی تر از دانشجویانی است که الان در حال تحصیل می باشند.

علت این تغییر و تفاوت چیست؟

شاید یکی از دلایل آن، به طور کلی، تقلیل جایگاه علم در جامعه ما نسبت به گذشته باشد، دلیل دیگر اینکه افراد احساس می کنند وقتی برای استادان، بین یک کار خوب یا یک کار بد، خیلی فرقی وجود ندارد، کم کم ممکنست به این نتیجه برسند؛ حال آنکه شاید، علت اینکه استاد تفاوت زیادی قائل نمی شود، تعداد زیاد دانشجو باشد و یعنی وقتی به همه کار عملی می دهد، فرصت اینکه بخواهد همه آنها را ارزیابی هم کند ندارد.

در نهایت ممکن است دانشجویان یاد گرفته باشند که (البته اگر هدف نمره باشد) چه یک کار خوب ارائه کنند چه یک کار معمولی، به هر حال نمره را می‌گیرند و درس را پاس می‌کنند و خب این کم کم ممکن است، در بین دانشجویان، اثر گذاشته باشد، که خیلی کار پژوهشی و حتی فراتر از آن تحصیل علم را جدی نگیرند.

به خاطر شرایط سخت و دشواری که دانشجویان این دانشگاه دارند، استادان، مقداری سهل گیرانه‌تر عمل می‌کنند.

با حرفهایی که زدید یاد دورانی افتادم که درباره دانشگاه آزاد هم تحلیلی شبیه همین می شد، اینکه دانشجویان به زور پول قبول می شوند و یا اینکه چون “آزاد” است، پس راحت نمره می‌گیرند. اینجا هم کم و بیش معروف شده به دانشگاهی که نمره راحت می دهد…

نه! من موافق نیستم و فکر هم نمی کنم. واقعیت اینست که شاید کمی در اینجا ساده تر گرفته شود ولی اینگونه هم نیست که دانشجوها به راحتی نمره بگیرند.

خود من، در اغلب کلاس ها، می بینم که چیزی در حدود بیست تا سی درصد دانشجوها در تعدادی از درس ها، نمره حد نصاب را به دست نمی آورند، این یعنی اینکه راحت هم نمی‌شود نمره گرفت.

اما قبول دارم که به خاطر شرایط سخت و دشواری که دانشجویان این دانشگاه دارند، استادان و مدرسان کم کم تشخیص داده اند که باید یک مقداری سهل گیرانه تر عمل کنند.

شاید یک دلیلش هم، نوع نگاه جامعه به رشته های علوم انسانی باشد، اینکه رشته های آسانی دارد و قبول شدن در آن کاری راحتی است، بر خلاف رشته های فنی و مهندسی و علوم پایه…

نمی توانم بگویم که بی تاثیر است، چرا که این نوع برخورد را دیده ام. ولی خب یک دلیل دیگری هم که دارد. شاید عمومیت یافتن تحصیلات دانشگاهی تقریبا به لحاظ منزلت اجتماعی، باعث شده که کارشناسی منزلت دیپلم را پیدا کند و کارشناسی ارشد منزلت کارشناسی را و همین که حالتی را به وجود آورده که همه باید یک مدرک کارشناسی داشته باشند، این هم بی تاثیر نبوده است.

مرکز بعد از گذشت ده سال از راه اندازی رشته روابط عمومی، آیا به دنبال این نیست که کیفیت شغلی و نوع خدمت رسانی دانش آموختگان شاغل این رشته در قبل و بعد از حضور در دانشگاه را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهد، اینکه تا چه اندازه تعامل و همکاری علم و تجربه در این رشته، تاثیر گذاره بوده است…

ایده قشنگی به نظر می‌رسد، واقعیت اینست که چنین کاری در دستور کار مرکز نبوده، اما الان که شما این را عنوان کردید، فکر می کنم بشود فهرست کاملی از دانش آموختگان رشته روابط عمومی، از ابتدا تاکنون داشت و بر اساس فرمها و پرسش نامه های به خصوص، به بررسی وضعیت آنها در قبل و بعد از حضور و خدمت رسانی در محل کارشان بپردازیم.

مثلا بپرسیم آیا در کارشان موفق هستند؟ حتی در مورد نوع سوالهایی که باید پرسیده شود، می‌شود بیشتر فکر کرد و در نهایت با گردآوری بازخورد ها از کارکنان سازمانها و حتی جامعه به تجزیه و تحلیل جالبی دست پیدا کرد.

چه بخواهیم و چه نخواهیم، دانش آموختگان رشته روابط عمومی، اثر خودشان را به مرور و با گذشت زمان در سازمان ها می‌گذارند

به عنوان یک پژوهشگر مسایل اجتماعی، شرایط موجود را چگونه می بینید، آیا از ظواهر موجود می‌توان نتیجه اولیه ای گرفت؟

شما خوب می دانید که تغییرات فرهنگی/ اجتماعی آن قدر کند و بطنی و پنهان است که یک دوره ده ساله کافی نیست که شما تغییر محسوسی را لمس کنید و این واقعیت دارد.

به عنوان مثال علیرغم وجود تعداد قابل توجهی دانش‌آموخته رشته روابط عمومی که اصطلاحا تاکنون، به داخل سازمان ها باز گشته اند،‌ اما با وجود نگرش های سنتی نهاینه شده نسبت به روابط عمومی که عمری نزدیک به یکصد سال دارد، نمی توان با یک دوره آموزشی ده ساله و تعدادی فارغ التحصیل دانشگاهی، انتظار داشت که تغییر اتفاق بیفتد.

قطعا چه بخواهیم و چه نخواهیم اینها اثر خودشان را به مرور و با گذشت زمان می گذارند.

در دانشگاه جامع علمی کاربردی، هدف، رفع نیازهای عملی سازمان ها با رویکرد علمی است

اینکه این رشته در دانشگاه جامع علمی کاربردی تدریس می شود، نه در جایی مثل دانشگاه اصفهان، آیا فکر خاصی پشت این انتخاب بوده است؟

به نظر من واقعا کسانی که دانشگاه جامع علمی کاربردی را راه اندازی کرده اند، فکر بزرگی داشته اند. آنها قصد داشتند نیازهای عملی سازمان ها را رفع و خیلی کاربردی به موضوع نگاه کنند. پس به سازمان ها رفته، نیازسنجی کرده و پس از مطالعه و تحقیق داده ها، به این نتیجه می رسند که مثلا در یک سازمان، روابط عمومی وجود دارد اما به صورت کاربردی، این رشته در دانشگاه ها وجود ندارد.

آنها تصمیم می گیرند رشته روابط عمومی را عملیاتی کنند در واقع این گونه رشته ها از دل سازمان ها بیرون کشیده می شود، البته نه فقط از دل سازمان های دولتی، حتی بخش خصوصی هم در گروه هدف آنها بوده است.

اگر یه یک مثال به جز روابط عمومی بخواهم بیاورم، در همین بازار اصفهان، پس از بررسی های میدانی، تشخیص دادند برای تولید گز، باید رشته تحصیلی راه اندازی کرد، یا برای فرش نیز همین طور.

چقدر دانشگاه جامع علمی کاربردی برای معرفی رشته هایش کار کرده است؟

به اندازه کافی نیست، حتی در تلویزیون که فراترین رسانه، حداقل در ایران می باشد، خیلی کم می توان درباره معرفی رشته های آموزشی علمی کاربردی، اهداف این دانشگاه، شیوه فعالیت آن، دوره های مختلفی که دارد به ویژه دوره‌های پودمانی برنامه دید و اطلاعات عمومی به دست آورد.

چند درصد دانشجویان کارشناسی رشته روابط عمومی این مرکز را در مقاطع ارشد و دکتری می‌بینید؟

فکر می کنم همان پنج نفری که جزو یک سوم کلاس بودند،

چند درصدشان می توانند در رشته روابط عمومی، نظریه پرداز شوند؟

اگر هر سال یک نفر را بیرون بدهیم، خیلی خوب است.

و اینکه نمره مدیر گروه آموزشی روابط عمومی مرکز علمی کاربردی فرهنگ و هنر اصفهان، به این رشته، در این مرکز چقدر است؟

از بیست اگر بگیریم…

از بیستِ کجا؟ دانشگاه اصفهان یا همین مرکز؟

نه، اگر حالت ایده آل را بیست بگیریم، من نمره دوازده می دهم

چرا هشت نمره فاصله؟

پنج نمره را به خاطر وضعیت دانشجوها کم می کنم، دو نمره را به خاطر نوع امکانات و یک نمره را هم به خاطر استادان و مدرسان.

 

تصویر مطلب: سایت مرکز آموزش عالی فرهنگ و هنر اصفهان

 

نوشته دوازده از بیست | بازنشر یک گفتگو پس از ۱۰ سال برای نخستین مرتبه در سایتِ سیدمحمد علوی؛ محقق بازار پدیدار شد.